آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

تولد 2 سالگی ....

  عزیزم   هدیه ی من برات یه دنیا عشقه .... زندگیم با بودنت درست مثل بهشته تو خونه سبد سبد گلهای سرخ و میخک .... عزیزم دوست دارم تولدت مبارک    تولدت روز یکشنبه 16 شهریور  از ساعت 5 تا 8 عصر در خونه ی مامان جون تبریزیت گرفته شد  روزی که ولادت امام رضا بود یعنی همون تولد قمریه خودت .... البته من دوست داشتم 7 مهر که تولد واقعیته تولد برات بگیرم ولی همون طور که قبلا" گفتم نانا اینا نمی تونستن اون تاریخ بیان برای همین زودتر گرفتم حالا خدا رو چه دیدی شاید 7 مهر هم یه کیکی برات پختم و دوباره تولد گرفتیم بریم سراغ عکسها و توضیحاتشون اول وسایل مربوطه ...
25 شهريور 1393

کوتاهی مو+مهوندار شدن ما+40 مادر بزرگ+تولد قمری

عزیزم خیلی وقته فرصت نکردم بیام برات بنویسم کلی هم به خاطر این موضوع عذاب وجدان داشتم و احساس می کردم یه کار مهمی مونده که باید انجام بدم ...خوب این اتفاق امروز با رفتن خالت و آیلین افتاد بذار تا جایی که می تونم به مغزم فشار  بیارم و از اولش برات تعریف کنم ولی قبل از اون  از دوستای عزیزی که در مورد غذا خوردن شما بهم دلگرمی داده بودن تشکر کنم واقعا" دوستون دارم و حرفهاتون تاثیر گذار بوده برام مرسی از همتون در روزهایی که گذشت:  بالاخره تصمیم گرفتیم برای بار دوم بری آرایشگاه و  یکم موهاتو کوتاه کنیم و این قضیه در یک روز صبح اتفاق افتاد ...وقتی که من و شما با هم رفتیم آرایشگاه سان...
22 شهريور 1393

روزهایی که خوب نیستند .....

این روزا روزای خوبی رو نمی گذرونم ...پر از حرص و اشک و ناراحتیه  ...اعصابم رو انقدر خورد می کنی که دلم می خواد نباشم ...اصلا" نباشم مشکل همیشگیه من با تو غذا نخوردنته مشکلی که نزدک به 2 ساله دارم باهاش کلنجار میرم ...ولی این بار دیگه واقعا" بریدم ...به خدا خسته شدم بس که به هر ترفندی غذا دادم و تف کردی ....به زور داستان و افسانه و تراس و ماه و ستاره و وعده ی ددر رفتن و دیدن هر نوع سی دیو گرسنه نگه داشتن 5 ساعته و ...2 سال می گذره و من هنوز نفهمیدم تو چرا نمی خوری؟! نفهمیدم من تا کی باید تلاش کنم؟! خسته شدم دلم می خواد برای یک روز هم که شده بدون استرس غذا خوردن  یا نخوردن تو برم یه جا گم و گور بشم  و فرام...
5 شهريور 1393
1